مهمونی خونه دایی مهدی و زندایی سمانه
سلام مامانم خوبی گل من الان که این پست را میذارم خونه دایی مهدی هستم و دارم با زندایی که تو دلش نی نی داره حرف میزنیم امروز صبح شما تا 11 ظهر خواب بودی و منم تو نت بودم و بعد از وب گردی رفتم ناهار درست کنم جون کار دیگه ای نمیتونستم انجام بودم چون سر و صدا داشت و تو بیدار میشدی کلا وقتی خوابی من و بابایی سایلنتیم و بی سر و صدا کاری رو انجام میدیم بعد از درست کردن ناهار واسه خودمون نوبت ناهار تو شد که به دستور دکترت باید واست سوپ درست میکردم هورااااااااااااا من خیلی اشپزی کردن واسه تو را دوست دارم و همیشه منتظر بودم غذا خور بشی و واست سوپ بزارم و بالاخره به ارزوم رسیدم خلاصه واست سوپ درست کردم که بعدا موادش را میگم ولی قسمت نشد واسه ظ...
نویسنده :
مامان فریده
21:03